تقی آباد روستائی است در 27 کیلومتری شمال غربی تربت جام در دهستان بالاجام از بخش نصرآباد با مختصات : ۳۵°۲۳۲۲ شمالی ۶۰°۲۴۲۴ شرقی با خانه های گنبدی، دیوارهای گلی و کوچه های کج و معوج و خاکی که برای من یک دنیا خاطره است ، زیرا دوران كودكي که به عنوان بهترين و شادترين دوره ي زندگي انسان به حساب می آید را در این روستا گذرانیده ام . كودكي دنيائي از معصوميت و پاكي در كنار شادي و سبكبالي را در ذهن تداعي مي كند و بسياري از بزرگسالان در كشاكش سختي ها و مشكلات زندگي با ياد كردن از دوران خوش كودكي خود ، دمي از غم زمانه فارغ مي شوند و بر بال خاطرات به دنيايي كوچ ميكنند كه در آن از فشار مسئوليت و مرارت خبري نيست.

 تقی آباد تاکنون دو بار تخریب و بازسازی شده است، در جنوب شرقی این روستا بقایای تخریب شده قدیمی ترین روستا مشاهده می شود که روستائیان به آن " قلعه ی کهنه " می گویند.

قلعه ی کهنه تقی آباد در حال حاضر عبارت است از بقایای دیوارها وبرج های ورودی که شکل مستطیل دارد ، طول آن در حدود 100متر و عرض آن به60 متر  می رسد دیوار قلعه از ضخامت زیادی برخوردار نیست .

مصالح ساختمانی قلعه تماماً گل و خشت بوده که همین امر در سرعت بخشیدن به انهدام قلعه مؤثر بوده است ورودی قلعه از سمت شمال غربی بوده است . ارتفاع قلعه در بلند ترین نقطه به 2 متر می رسیده است ، بر روی قلعه حفاری های غیر مجاز صورت گرفته و حفره هایی ایجاد گردیده که این امر در سمت شمال شرقی با ایجاد یک حفره بزرگ کاملا محسوس است.

درهر گوشه قلعه یک برج مدور وجود داشته است . انباشته شدن مقدار زیادی خاک در وسط و اطراف باروی قلعه نشان دهنده بزرگی و عظمت قلعه است و بیانگر وجود ابنیه زیادی در داخل قلعه می باشد که هم اکنون به جز تلی از خاک چیز دیگری مشاهده نمی شود

بر روی خاک های قلعه و اراضی اطراف آن مقدار نسبتا زیادی سفال مشاهده شده است  که از تنوع زیادی برخوردارند  و حکایت از یک استقرار دراز مدت  قدما در این  محل دارد .

اطراف تپه فعلاً زیر کشت است .وجود معدودی سفال در این کشتزار ها دلالت  بر تاریخی بودن زمین های اطراف قلعه دارد .بنا بر این ، مکان های تاریخی در اطراف این قلعه وجود یک آبادی بزرگ را در گذشته مسلم می دارد.

قدمت سفال های جمع آوری شده از این قلعه نشان می دهد که این محل نیز مانند اکثر مکان های باستانی حوزه جام رود باید از قرون اولیه اسلام تا پایان دوره صفویه مسکون بوده باشد و در اواخر صفویه در معرض موج مخرب تهاجم افاغنه به این سامان واقع گردیده است .

در اطراف قریه کهنه تقی آباد بقایای بارویی بزرگ وجود دارد که محل های دیده بانی مشاهده می شود این حصار نیز چینه می باشد و شباهت به حصار قلعه زورآباد دارد . این حصار چندان قدیمی نیست و باید در اواخر دوران قاجار جهت نگهداری سربازان در مقابل حمله ترکمنان احداث گردیده باشد زیرا می دانیم که یکی از گرفتاری های عمده پادشاهان قاجار بخصوص بعد از زمان ناصرالدین شاه هجوم و حمله ترکمان های مرز های شرقی ایران و ولایات نزدیک مرز بوده است که این امر تا دوران رضا خان نیز ادامه داشته است و مردم تقی آباد به آن " ترکمن تازی " می گویند .

قلعه پائین

پس از تخریب "قلعه کهنه" تقی آباد ، مردم درجوار آن ، روستائی دیگر بنا نموده اند، روستائی با چهار برج و حصاری مرتفع و درب بزرگ چوبی که به "قلعه پائین" مشهور است  این قلعه جمعیت زیادی نداشته و خانه های بدون حیاط اختصاصی دور تا دور قلعه بهم زنجیر شده بوده است ، بر سر در ورودی آن برجی قرار داشته که برای نگهبانی از آن استفاده می شده است ، بقایای سنگ بزرگی در پشت درب ورودی که زمان بسته بودن درب قلعه پشت آن قرار می گرفته است تا امکان بازکردن آن و ورود دشمنان وجود نداشته باشد و به "سنگ غلطان" شهرت دارد هنوز موجود است ، قدیمی ترین راه مواصلاتی که مشهد را به خرگرد و همچنین تربت جام فعلی وصل می نموده ، از جلو درب ورودی این قلعه می گذشته است ،  این راه از کنار تپه های پیر غیبی و از مقابل حوض انبار معروف لنگر و آرامگاه قاسم انوار عبور می کرده است کرده و  انشعابی از آن  بعد از گذشتن از رودخانه پر آب محمود آباد سفلی به این روستا می رسیده است ، در مقابل درب بزرگ قلعه ، خیابانی زیبا عمود بر این شاهراه که دو طرف آن را درختان تنومند توت بخارایی پوشانده این روستا را به جام رود وصل می کرده است ،

 هم اکنون بخش عظیمی از دیوارهای قلعه  پائین فرو ریخته و در و پیکر آن ویران شده است ، در حال حاضر تعدادی از خانواده های روستا با بازسازی و ایجاد منازل جدید در آن ساکن هستند .

روستای فعلی که در خارج از قلعه پائین و اطراف آن است،ساختمان های آن ترکیبی از معماری قدیم و جدید بشمار می رود ، خانه های قدیمی تر با مصالح همچون خشت و گل و دای های گلی بلند که بعضاً روی دیوارها بوته های خشک شده خارشتری نصب شده است ، خانه های روستا اغلب گنبدی است و در تعداد معدودی از بناهای جدید ، مصالحی همچون آجر و آهن و سیمان استفاده شده است .

طبق سرشماری سال 1385 این روستا (۱۳۱خانوار) حدود۵۷۵ نفر جمعیت داردکه غالباً به کشاورزی و دامپروری مشغولند واخیراً کاشت زعفران محصول غالب در این روستا محسوب می شود ، به عبارت دیگر محصولات عمده كشاورزي اين روستا را بيشتر گندم. چغندرقند . جو .  خربزه . غلات . زيره  و مخصوصا زعفران تشکیل می دهد

این روستا به لحاظ آب و هوايي در منطقه نيمه بياباني با تابستانهاي گرم و خشك و زمستانهاي سرد قرار داردو ارتفاع آن از سطح دریا بطور متوسط 920 متر است . تقی آباد از شمال به  اسدآباد و کال درجه از جنوب به تپه های پیرغیبی از شرق به روستای لنگر و خَم محمودآباد و از غرب به روستای خرم آباد و قلعه کهنه رونج منتهی می شود و دارای زمین های حاصلخیزی و در دوران گذشته آب شرب و کشاورزی آن از طریق قنات و در حال حاضر توسط چاههای عمیق تامین می شود .

روستای تقی آباد یک خیابان اصلی به شکل مار پیچ دارد که از ابتدا تا انتهای روستا کشیده شده و از جاده شوسه قدیمی مشهد ، تربت جام منشعب می شود تقریبا وسط این خیابان میدانی قرار دارد که مرکز روستا تلقی شده و مسجد و حسینیه و چند مغازه در آن واقع شده است و این روستا را به روستاهای خرم آباد و لنگر وصل می کند در موازات این خیابان کوچه ای قرار دارد که در امتداد جوی آب اصلی تا وسط روستا کشیده شده بود و در وسط روستا به دو کوچه منشعب شده که یکی به طرف استخر روستا و دیگری به خیابان اصلی می پیوندد و ابتدای آن به کوچه سرکاریز و انتهای آن به کوچه آقاخان معروف است، نهرجاری در کنار این کوچه که از قنات روستا سرچشمه می گرفت تا چند سال قبل پر از آب بود، یک کوچه پیچ در پیچ دیگر هم خیابان اصلی را به این کوچه وصل می کند یک راه دیگر نیز در جنوب شرقی روستا از قبرستان روستا تا انتهای خیابان اصلی کشیده شده که از جلو مدرسه،غسالخانه و قلعه کهنه عبور می کند.

درگذشته این روستا بصورت ارباب رعیتی اداره می شده است یعنی کلیه املاک و اراضی روستا متعلق به ارباب بوده و مردم روستا بصورت روز مزد یا نصفه کاری برای وی کار می کردند و در قبال آن از محصولات برداشت شده سهم می بردند ولی در جریان تقسیم اراضی کشاورزی بخشی از اراضی جهت کاشت و داشت و برداشت محصولات در اختیار مردم قرار گرفته است ، آخرین ارباب روستا حاج محمود فرشچی بود .

این روستا تقریبا از خیلی از امکانات محروم است ولی خوشبختانه از آب آشامیدنی سالم ، برق ، مخابرات ، گاز طبیعی ، مسجد و حسینیه و مدرسه برخوردار است و همچنین سطح دسترسی آن به شهرهای تربت جام و نصرآباد

حسینه روستا در میدان مرکزی ده واقع شده است  و هرساله در غروب روز اول محرم طی مراسمی سنتی سرِ علم ( بیرق ) را  که از یک تنه بسیار بلند درخت سپیدار یا اشن تهیه و خشک شده در حالیکه زنان روستا اسپند دود می کنند با پارچه های گرانقیمت مخصوصاً شالهای بزرگ ابریشمی می بندند و  تنه یا بلندای آن را سیاه پوش  کرده و پنجه ای زرد رنگ را در بالاترین نقطه ن قرار می دهند و در وسط صحن حیاط حسینیه نصب می نمایند و شبهای دهها اول محرم دایره وار به شجاع تقریبا دومتر یک نفر به عنوان سردسته و بقیه در کنار وی دور علم گردیده و حسن و حسین می کنند ، در قدیم این کار هرساله با سردستگی مرحوم سید کاکلی انجام می شد و صدای حسن و حسین این سلاله زهرا هر شب طنین انداز حسینیه بود ، این علم تا روز عاشورا  در همانجا باقی است و روز عاشورا با احترام خاصی علم را ایستاده در صورتی که یکی از قوی ترین جوانان روستا شال سیاه مخصوص را به کمر بسته به حرکت در می آورد و بقیه جوانان همچنان کمک و همکار او هستند و بعد از خستگی ، جوان دیگری این کار را انجام می دهد ، این رسم دیرینه از ده سال قبل وجود داشته و حامل علم را مردم روستا مقدس و محترم می شمارند و انجام این کا را توفیق الهی می دانند

مقصد علم قبرستان روستا است ، قبرستانی که با روستای مجاور ؛ خرم آباد مشترک است ، وقتی علم هر دو روستا به هم می رسد طی مراسم نمادین همدیگر را زیارت می کنند و واقعه تلخ عاشورا و شهادت امام حسین (ع) و یارانشان را تسلیت می گویند و مردان هر دو روستا سینه و زنجیر می زنند و عزا داری می کنند و سپس از هم خدا حافظی نموده و علم به حسینیه بر گردانده شده و طی مراسمی سر علم را باز می کنند و آن را در جای مخصوصش می گذارند تا سال بعد و تکرار مراسمی دیگر .

طوايفي همچون: قـرائي ، قاينـي ، خـاوري ، جـامي و باخـرزی  بدون کوچکترین اختلافی در تقی آباد زندگی می کنند وبخش اعظمی از ساکنان این روستا را سادات تشکیل می دهند که مرحوم آقای سالار از جمله بزرگان آن بود که سالیان پیش به رحمت خدا پیوست ، مردمان این روستا همگی مسلمان و مذهب آنان شیعه اثنی عشری است .

دیگر بزرگانی که می شود از آنان نام برد عبارتند از : مرحوم حاج شیخ ظفرعلی نظری ، مرحوم حاج امیر قلی قربانی جامی ، مرحوم حاج رمضان داینده ، مرحوم حاج رمضان قربانی جامی ، مرحوم کدخدا غلامرضا قربانی ، مرحوم حاج سیدعلی شفاهی و ...

این روستا در جریان جنگ تحمیلی تعداد زیادری شهید تقدیم انقلاب نموده که می توان  به شهیدان : غلامحیدر بردبار، حسن عظیمی ، غلامعلی قربانی ، براتعلی حبیبی ، احمد قربانی ، حسن رمضانی ، حسین دهقان ، حسین کشتمندی ، سیدباقر حسینی ، سیدحسن حسینی ، غلام محمد محمد زاده و یدالله مومنی  و شهید دوربین نام برد .

در حال حاضر روستا توسط بنیاد مسکن به سازی شده و تعدادی از خانه تخریب یا عقب نشینی کرده و چهره روستا اندکی با سابق متفاوت شده است .

قبلا دو باغ بزرگ در روستا قرار داشته است که یکی متعلق به ارباب و دیگری متعلق به پدر بزرگ من مرجوم حاج امیرقلی قربانی جامی بوده است ، باغ پدر بزرگ در انتهای کوچه سر کاریز قرار داشت و دارای انواع میوه ها مخصوصاً زردآلو بود. البته هم اکنون تنها اثری که از آنها باقی درخت توت کهن سالی است که در گوشه شمالی باغ قدیمی پدر بزرگ قرار دارد  و کل باغ تبدیل به منازل مسکونی شده است . 

مغازه پدرم ابتدا سر منزل عمویشان "مرحوم سالار رجب" قرار داشت  و بعدها به صدمتر بالاتر در همان خیابان منتقل شد، در مغازه پدر همه چیز یافت می شد ، خوار و بار ، انواع پارچه ،کفش ،گوشت ، میوه های فصل و حتی نفت .

نکته بسیار جالب اینکه وقتی پدر میوه ای برای فروش می آورد مقداری از آن را بر سر درِ مغازه آویزان می کرد، مثلاً یک خوشه انگور بهمراه دو عدد آلوچه روی چنگک جلو مغازه آویزان می شد، معنی اش این بود که انگور و آلو برای فروش موجود است .

منزل ما کنار مغازه بود ، منزلی که سه طرف آن خانه های گنبدی در کنار هم بنا شده است، معمولاً هر کدام از خانه ها یک اسم داشت؛ سمت راست در ورودی خانه نشیمن که با یک دریچه کوچک به مغازه راه داشت ، در کنار آن "اتــاق" قرار داشت اتـاق در اصل همان مهمانخانه بود که مفروش به قالی های دست بافت گرانقیمت بود و روی درگاهها و تاقچه های آن با پارچه های گلدوزی شده تزیین شده بود ، جلو این خانه یک بهارخواب یا خوش نشین تعبیه شده بود که سطح آن حدود یک متر از سطح حیاط بالاتر بود ، در همان ردیف چند خانه دیگر قرار داشت خانه مجید ، انباری ، در سمت دیگر درب ورودی ابتدا تنوری هیزمی واقع شده بود ، خانه " قاسم " ، خانه " قالی " " خانه هیزم " خانه های بعدی است در گوشه ی غربی حیاط اسطبل گاو و گوسفندان قرار داشت ، یک جوی آب روان از وسط حیاط می گذشت که در هر دو طرف آن درخت کاشته شده بود ، در انتهای حیاط دای گلی ، منزل مرحوم سید محمدحسین را از منزل ما جدا می کرد ، یک بوته بزرگ گل محمدی به صحن حیاط زیبائی خاصی داده بود .

خانه نشمین با سوراخهای آدم روئی که با پشتی های پشمی و رختخواب استتارشده بود و نهایتاً به پشت بام راه داشت که هنگام احساس خطر پدر از آنجا به پشت بام رفته و با اسلحه از خانه و زن و فرزندان خود محافظت می کرد .

چون شهرستان تربت جام چون در مجاورت کشور افغانستان قرار دارد و این کشور سالها درگیر جنگ داخلی و تحت اشغال شوروی سابق بود هر از گاهی نا امنی در روستاهای تربت جام از جمله روستای ما  و بعضاً در شهر زندگی عادی را بر مردم تلخ می کرد .

شب فراموش نشدنی

خاطره ای که هیچوقت از ذهنم پاک نمی شود ، در یکی از شبهای زمستان سال 51 که شنیده ها حکایت از هجوم دزدان به خانه ما داشت پدرم مرا به همراه یک برادر و یک خواهرم به خانه فقیر ترین ساکن روستا فرستاد تا شب را در آنجا بخوابیم و توصیه کرد : اگر چنانچه دزدان از شما چیزی پرسیدند بگوئید ما فرزندان " ؟؟؟؟ " هستیم ، چون دزدان یکی از فرزندان افراد متمکن را به گروگان گرفته و با خود به کوه می بردند و در قبال آزادی آنان تقاضای مبالغ گنفتی پول می کردند ، ضمناً مهلت تعیین می کردند که اگر در مهلت تعیین شده پول بدست دزدان نمی رسید گروگان را می کشتند.

آن شب مرحوم پدر همراه مرحومه مادرم که زنی شجاع و دلیر بود تا صبح اسلحه بدست کشیک می دادند و چون صبح شد مرا راهی مشهد کردند و خود نیز پس از مدتی به مشهد کوچ کردند .