تاریخچه زادگاهم تقی آباد تربت جام

تاریخچه تقی آباد تربت جام

تقی آباد روستائی است در 27 کیلومتری شمال غربی تربت جام در دهستان بالاجام از بخش نصرآباد با مختصات : ۳۵°۲۳۲۲ شمالی ۶۰°۲۴۲۴ شرقی با خانه های گنبدی، دیوارهای گلی و کوچه های کج و معوج و خاکی که برای من یک دنیا خاطره است ، زیرا دوران كودكي که به عنوان بهترين و شادترين دوره ي زندگي انسان به حساب می آید را در این روستا گذرانیده ام . كودكي دنيائي از معصوميت و پاكي در كنار شادي و سبكبالي را در ذهن تداعي مي كند و بسياري از بزرگسالان در كشاكش سختي ها و مشكلات زندگي با ياد كردن از دوران خوش كودكي خود ، دمي از غم زمانه فارغ مي شوند و بر بال خاطرات به دنيايي كوچ ميكنند كه در آن از فشار مسئوليت و مرارت خبري نيست.

ادامه نوشته

راهنمای سفر به کلات و درگز - نوشته محمدرضا قربانی جامی

راهنمای سفر به کلات نادری و درگز – محمد رضا قربانی جامی برای رفتن به کلات باید ابتدا به میدان امام حسین (ع) مشهد رفت و از آنجا به طرف خواجه ربیع حرکت کرد قبل از رسیدن به خواجه ربیع به سمت چپ پیچیده و وارد جاده مشهد- کلات شد و مستقیم به راه خود ادامه داده و پس از گذشتن از روستای فرخد، شهرک صنعتی مشهد و عبور از روی پل آزاد راه کنارگذر شمالی مشهد مستقیما به سمت روستای گوجگی و کلات ادامه راه داد ، روستای گوجگی در 50 کلیومتری مشهد قرار دارد یعنی وقتی به این روستا می رسید تقریبا یک سوم مسیر را پیموده اید با این تفاوت که آنچه را آمده اید ، جاده صاف و نسبتا هموار بوده و بقیه راه تقریبا کوهستانی است ، پس در کمال خونسردی در جاده حرکت کنید ، راه کج و معوج مشهد به کلات که 150 کیلومتر مسافت دارد ، مدام چهره عوض می‌کند. گاه مسافران را بر ستیغ کوه می‌برد و گاه به ژرفای دره ؛ گاه خشکی تپه ماهورها را پیش رویشان می‌گذارد و گاه از میان درختان انبوه گذرشان می‌دهد ، گاه آبی آسمان را در آیینه شالیزار قاب می‌گیرد ، گاه سخاوت رودخانه ای خروشان را به رخ می کشد ، جاده مشهد به کلات راه رسیدن نیست ، بلکه خود مقصدی است برای رفتن . بعد ازگوجگی تقریبا به بلندترین نقطه این جاده در رشته کوههای هزار مسجد می رسید که در سمت چپ تاسیسات فرستنده رادیو و تلویزیون را مشاهده می کنید و آنگاه شیب تند جاده به طرف پایین هشداری است برای احتیاط بیشتر در رانندگی ، هنوز خیلی از قله پایین نیامده اید که در سمت راست جاده تاسیسات شرکت آب معدنی توجه شما را به خود جلب خواهد کرد ، در کنار جاده و در مجاورت این تاسیسات شیرهای آبی قرار دارد که شما و سایر رهگذران این جاده ی پر پیچ و خم و پر فراز و نشیب می توانید لحظاتی درآنجا توقف نموده و ضمن نوشیدن آب گوارا از این چشمه سر و صورتی به آب زده و مجددا به راهتان برای رسیدن به کلات ادامه دهید و بعد از عبور از تونل کوچک این جاده ی شگفت انگیز با طبیعتی بکر و بی نظیر ، شاهد انبوهی از باغات میوه ، درختان مثمر و غیر مثمر در دو طرف جاده و رودی پر از آب هستید که برای همیشه در ذهن شما ماندگار خواهد شد ، اگر هوس فنجانی چای یا تنقلات کرده اید نگران نباشید ، می توانید ، از فروشگاهها و سوپر مارکتهایی که در همین قسمت جاده قرار دارد تهیه کنید ، اگر سفر شما در فصل بهار است می توانید انواع و اقسام سبزی های کوهی از جمله : پونه ، کنگر ، کوریا یا تره کوهی ، بومادران ، آنخ ، آویشن و ... را از دستفروشان روستایی بخرید و یا با خرید ماهی تازه قزل آلا از استخرهای پرورش ماهی کنار جاده مقدمات پخت یک ناهار لذیذ و خوشمزه و بیاد ماندنی را فراهم کنید ، البته یادتان باشد که از شهر کلات نان تنوری ستنی و مخصوص تهیه کنید . در حدود ۷۵ کیلومتری جاده به یک سه راهی می رسید که تابلو " آبگرم" در سمت راست جاده به چشمتان می خورد ، چون عازم کلات هستید باید از تمامی زیبایی های این راه فرعی که به آبشار دیدنی و زیبای آبگرم ختم می شود دل ببرید و راهتان را مستقیم به طرف کلات نادری ادامه دهید ، حدودا 45 کیلومتر مانده به کلات باز تابلویی دیگر در سمت چپ جاده چشمتان را نوازش می دهد ، نام آشنای آبشارارتکند ولی برای رفتن به آبشار ارتکند لازم است با طی کردن حدود ۱۵ کیلومتر مسیر فرعی از روستاهای سررود و ارتکند گذشته و وارد محدوده این منطقه بکر و زیبا شوید که خود یک سفر مستقل فقط به مقصد این آبشار را می طلبد لذا بازهم باید از آن دل بکنید و راهتان را به طرف کلات ادامه دهید و سرانجام به تونل ورودی کلات خواهید رسید ولی قبل از ورود به تونل حتما نگاهی به کوهها و صخره های پرشیب و غیر قابل نفوذ مقابل رویتان بندازید که حائلی طبیعی است با ارتفاع بلند و برشی همانند دیوار که تقریبا دور تا دور کلات را احاطه کرده است . زمان عبور از تونل 750 متری که در هرصدمتر آن میانگاهی ساخته برای سبقت ماشینهای داخل تونل ، زمان عبور از این تونل باید دقت بیشتری داشته باشید چون تونل کم عرض و یک طرفه است ، به محض خروج از تونل چهره زیبای کلات نمایان می شود ، کلات نادری ، جایی است که کوه ، رود ، دشت ، دره ، باغ ، شالیزار ، کرد ، ترک ، فارس ، معماری ایران ، هنر هندوستان ، اسطوره و تاریخ ، اینها همه با هم جمع شده‌اند که در قیاس با سرزمین پهناور ایران زمین ، یک وجب جا بیشتر نیست به نام شهر تاریخی کلات که پس آن ، زمینی نیست که از خاکش عطر ایران به مشام برسد زیرا آن سو‌تر هرچه هست خانه همسایه است ؛ ترکمنستان این یک وجب جا، همان دژ نفوذ ناپذیری است که تیمور گورکانی ۱۴ بار به فتح آن کوشید و ناکام ماند و همان قلعه امنی است که نادرشاه افشار خزاین به غنیمت آورده از هند را درونش پنهان ساخت . زمانی نه چندان دور مردم از داخل رودخانه ارغونشاه که بیشتر فصول سال پر آب بود تردد می کردند یعنی از مقابل کنیبه نادری و وبرج ارغونشاه . پیشنهاد می کنم اگر به کلات رفتید حتما از این کتیبه و برج دیدن نکنید ، کتیبه نادری بر دیواره کوه سنگی و در مجاورت تونل ورودی شهر نوشته شده 24 بیت آن به در رثای نادر ، فرزند شمشیر است که چهار بیت اول آن را فردوسی و بقیه به زبان ترکی درگزی است و بعلت مرگ نادر ناتمام مانده ، 200 متر آنطرفتر برج ارغونشاه قرار دارد که از کف رودخانه حدود 40متر ارتفاع دارد البته ارتفاع خود برج به 10 متر هم نمی سد ، این کتیبه و برج که زمانی باشکوه و عظمت بوده امروز حال و روز چندان خوشی ندارد . وارد کلات که شدید خواهیددید که این شهر با وسعت 8.5 کیلومتر مربع ، بخاطر واقع شدن در دره بصورت خطی و طولی و در امتداد رودخانه ژرف توسعه یافته و تا کنون چندین بار این رودخانه سر ناسازگاری با هم زیستان خود گذاشته و با طغیان ، مردم کلات را به زحمت انداخته است . کلات یک خیابان اصلی دارد ، شما همین خیابان را ادامه دهید تقریبا به وسط خیابان که رسیدید کاخ یا قصر خورشید مهم‌ترین یادگار نادر که در میان باغی بزرگ به شیوه باغ‌های ایرانی بنا شده ، اما ساختمانش تلفیقی است از معماری ایران و هندوستان ، خستگی را از بدن شما بیرون می کند . قصرخورشید، ساختمانی است سه طبقه ؛ طبقه زیرین آن جایی است مخوف و تاریک که گفته‌اند جای نگهداری بخشی از خزاین نادر بوده یا زندانی برای مغضوبین درگاه. اما حالا به همت سازمان میراث فرهنگی خراسان رضوی ، نمایشگاهی است که مراحل بازسازی قصر خورشید در سال‌های اخیر را به تصویر می‌کشد. طبقه دوم یا همکف ، با تالاری بزرگ در وسط واتاق‌هایی در پیرامون ، تالار با تزییناتی به شیوه بناهای صفوی آراسته و طلا کاری شده است ، دورادور دیوار آن کتیبه‌ای حاوی سوره نبأ با تاریخ مرگ نادر یعنی سال ۱۱۶۰ ه.ق به چشم می‌خورد ، برخی چنین نتیجه گرفته‌اند که نادر قصر خورشید را به ‌عنوان آرامگاه خویش بنا کرده است اما همانگونه که استحضاردارید آرامگاه کنونی نادرشاه در ضلع شمال غربی چهارراه شهدا مشهد قرار دارد که پرداخت به آن در مجال این نوشتار نیست . طبقه سوم نیز گنبد استوانه‌ای بزرگی است که از ۶۶ نیم ستون سنگی تشکیل یافته بدین سبب در تمام بناهای تاریخی ایران بی‌همتا است. از کنار این گنبد مدور می‌توان باغ زیبای پیرامون قصر و نمای عمومی شهر کلات را تماشا کرد . در میان این منظره دلفریب، آنچه بیش از همه جلب توجه می‌کند، گنبد فیروزه‌ای رنگ مسجدی است که درست در محور قصرخورشید و چشم در چشم آن جای گرفته است. مسجد به صفت گنبد زیبایش کبود گنبد خوانده می‌شود که یادگاری است از دوره سلجوقیان . در مقابل قصرخورشید،داخل خیابان اصلی چند فروشگاه وجود دارد که در آنها انواع صنایع دستی مثل گلیم ، قالی و لباس‌‌های سنتی خراسان و محصولات باغی و کشاورزی مثل میوه ، گردو، برنج کلات که طرفداران بیشماری دارد و محصولاتی مانند کشک محلی ، خشکبار و ... به فروش می‌رسد اثر تاریخی دیگری درکلات، بند نادری با ۷۰ متر ارتفاع و عرضی متغیر بین ۷ تا ۱۲ متر، روی ژرف رود است، گرچه نام خویش را مثل خیلی از داشته‌های کلات از فاتح هندوستان گرفته ، اما احتمالا او فقط مرمتگرش بوده، نه سازنده‌اش. دیگراثرکلات ، یک رشته لوله سنگی است که آب شیرین نهر قره سو را از ۱۲ کیلومتری کلات به شهر می‌آورده است و حالا جز تکه‌هایی از آن باقی نیست. هوش سرشاری نمی‌خواهد که آدم حدس بزند این یکی هم از روزگار نادر به جا مانده است. به این‌ها باید بقایای قلعه فرود در روستای گرو در یک کیلومتری شمال غربی کلات را افزود که عمرش به دوره پیش از اسلام می‌رسد و شاید جایگاه فرود افسانه‌ای در شاهنامه فردوسی بوده است. حال که توفیق رفیقتان گشته ، سری هم به آبشار قره‌سو در جنوب غربی شهرستان کلات نادری بزنید که آب و هوایی خنک و ییلاقی دارد. آب قره‌سو ، آب گوارایی است و همانگونه که زودتر گفته شد تا جایی که حتی نادر به سبب این که ازکیفیت آب کلات رضایت نداشته‌است، دستور می‌دهد آب کاخ را از قره‌سو تأمین کنند. قره‌سو در ۱۰ کیلومتری جنوب غربی کلات نادری واقع شده و در دل پیچ و خم‌های خود ۸ آبشار زیبا را جای داده‌است ، شما برای رفتن به آنجا باید به عقب برگردید و بعد از گذشتن از تونل ورودی شهر برخلاف مسیری که از مشهد آمده اید بطرف لاین و درگز ، یعنی سمت راست حرکت کنید حدود 3تا4 کیلومتر جلوتر به دنبال تابلو راهنمای این آبشار بگردید بمحض مشاهده تابلو از سمت چپ جاده وارد جاده فرعی شده و با خیال رانندگی کنید و در پارکینگ مخصوص ماشینتان پارک و بقیه ماجرا به نوع سلیقه شما بستگی دارد ، کجا اتراق کنید ، چندتا از آبشارها را ببینید و چقدر در آنجا بمانید ولی من به شما توصیه می کنم اگر قصد برگشت به مشهد را دارید حتما طوری برنامه ریزی کنید که قبل از تاریکی به مشهد برسید مخصوصا اگر روز جمعه را برای این سفر انتخاب کردیده ، آنهم در فصل بهار ، پی چندین ساعت ماندن در ترافیک سنگین ورودی شهر مشهد را به خود بمالید و اصلا کم حوصلگی به خرج ندهید و اگر قصد رفتن به درگز را دارید من همراه شوید . اولا جاده کلات نادری به درگز ، جاده بین المللی و استاندارد نیست،ثانیا این جاده دارای پیچ های غیراستاندارد فراوانی است که بعضا با چاشنی شیبهای بسیار تند همراه است از طرفی این جاده بسیار زیبا و دیدنی است مخصوصا فصل بهار ، انگار هردو طرف جاده را مخمل فرش کرده اند ، نمای زیبای کوههای هزار مسجد و الله اکبر شما را تا مقصد مشایعت می کند ، پوشش گیاهی معطر آن واقعا شامه نواز است ، دشتهای شقایق و لاله های رنگارنگ آدم را به یاد بهشت می اندازد ، رودخانه روان ، شالیزارهای سرسبز ، گندمگزارهای وسیع ،جیک جیک گنجشکان در حال پرواز ، انبوه باغهای میوه و مزارع صیفی جات ، طنین صدای بع بع گوسفندان گله با آوای زنگوله ، هی هی چوپانان ، دیدن حریم مرزی ایران و ترکمنستان ، مهمان نوازی مردم خون گرم ، همه اینها دلایلی است برای اینکه حتما باید در روشنایی این جاده را پیمود ، فاصله بین کلات درگز 120 کیلومتره اما سرعت مجاز فقط حداکثر 85 و در خیلی جاها کمتر ، مدام باید متوجه تابلوهای هشدار دهنده بود ، با این وضع برای پیمودن این جاده باید حداقل3 ساعت وقت داشت و در بخشی از جاده نرسیده به پل شمسی خان باید مواظب لاک پشتهایی بود که گه گاه عرض جاده را می پیمایند . خوب حالا که با حال و هوای جاده آشنا شدید به طرف درگز حرکت می کنید ، از جاده قره سو با احتیاط وارد جاده اصلی می شوید و فرمان ماشین را به چپ می چرخانید ، بعد از حدود 15 کیلومتر به روستای حصار می رسید . مسیر خود را ادامه دهید و روستاهای قاباخ و کریم آباد و مسری را پشت سر بگذارید و سپس به شهر لاین در ۳5 کیلومتری شمال شرقی کلات می رسید ، در این منطقه رودخانه‌ای پر آب جریان دارد که از لایین کهنه تا روستای سنگ دیوار را آب‌رسانی می‌کند. آب و هوای معتدل کوهستانی و آب فراوان این ناحیه را به سرزمینی سبز تبدیل کرده است. در اردیبهشت ماه هرسال با باز شدن شقایق‌های وحشی، این مکان با دشتی از گل‌های سرخ شقایق پوشیده می‌شود که منظره آن هر گردشگری را به وجد می‌آورد . اگر اسم بابا رمضان را شنیده باشید ، این منطقه دیدنی بسیار زیبا در نزدیکی لاین قرار دارد. از لاین خارج شوید سعی کنید از دیدن شالیزارهای زیبای خروجی لاین بی بهره نمانید و اگر لازم داشتید قبل از خروج از لاین مقداری از برنج نوع صدری بلند آن تهیه کنید چون در هیچ جای کشور برنجی به خوشمزگی و عطر این برنج نخواهید یافت بعد از لاین و عبور از روستاهای کالو ، حصار ، یکه باغ و سه راهی تیرگان به پل شمسی خوان می رسید ، این پل روی رودخانه زنگلانلو احداث شده که از کوههای هزار مسجدو کماس سرچشمه می گیرد پس از طی 60 کیلومتر به خاک ترکمنستان وارد می شود . بمحض اینکه پل تمام می شود علاوه بر ادامه جاده اصلی ، یک جاده نسبتا فرعی در سمت راست شما دیده می شود ، شما می توانید یکی از این راهها را برای رفتن به درگز انتخاب کنید . جاده مقابل که از روستاهای شمسی خان و قاران بیک گذشته و به شهر چاپشلو که در 12 کیلومتری درگز قرار دارد و زادگاه نادرشاه است و قدیمی ها آن را چاوشلو و نادر شاه را ندرقلی تلفظ می کردند می رسد و بعد از گذر از چاپشلو به روستای ینگه قلعه و سپس روستای بیات می رسید که در سمت چپ جاده آرامگاهی واقع شده که نظر هربیننده را به خود جلب می کند ، این آرامگاه معروف به سید بیات است و مردم اعتقاد بسیاری به آن دارند و معتقندند که در اکثر موارد حاجاتشان را برآورده می سازد رامگاه سید بیات را که رد کردید پا از روی گاز بردارید کمی آهسته و با احتیاط بیشتر رانندگی کنید چون به یک سه راهی می رسید که جاده قدیم مشهد - درگز بوده و الان هم از جاده های نسبتا پر تردد محسوب می شود و درگز را به کوههای الله اکبر ، آبشار آبگرم ، کبکان ، میانکوه و خیلی از روستاها متصل می سازد ، مشکل بعدی مسدود بودن راه مقابل است که کاملا زمین کشاورزی است ، به این جاده که رسیدید باید به سمت راست بروید و حدود 5 کیلومتر ادامه دهید ابتدای در سمت راست جاده ، كوهی است منفرد وكم ارتفاع ، رسوبی و مربوط به دوران دوم زمین شناسی که قرخ قز به معنی چهل دختر نام گذاری شده را می بینید که می گویند که چهل دختر جوان و زیبا بر لب چشمه بودند که دشمن به آنها حمله می کنند آنها به کوه پناه می برند و کوه باز میشود و آنها را پناه می دهد. آب هایی که از دل این کوه می چکد اشک های این دختران است . و در سمت چپ جاده کوچه باغهای وسیع و تاکستانهای فروانی دیده می میشود که خانه باغهای قدیمی در آن وجود دارد و به کهنه قلعه معروف است ، تک و توکی ویلای تازه تاز در بین این باغات بچشم می خورد . بعد از گذشتن از کهنه قلعه ابتدا به پارک ملت شهر رسیده و سپس وارد شهر و میدان جهاد می شوید البته نه از مسیر جاده اصلی بلکه از مسیر جاده قدیم ، اگر مستقیم راهتان را ادامه دهید به مرکز شهر می رسید ، متاسفانه درگز فاقد هتل و مرکز اقامتی مناسب است ، یک خانه معلم دارد و یک مهمانسرای شهرداری با حداقل امکانات و ظرفیت اگر کسی قصد اقامت شبانه داشته باشد یا باید به لطف آباد برود یا چهل ، پنجاه کیلومتر جاده اصلی درگز قوچان را طی کند و در تنها خانه بومگردی و روستایی در روستای محمدتقی بیک در دره درونگر اقامت کند ،آنهم اگر جا داشته باشد ، لذا توصیه ما این است اگر قصد اقامت دارید حتما از قبل تدارک مکان را ببینید . لازم ذکر است تا چندسال قبل تنها مرکز اقامتی شهر یعنی هتل صارم که مکان نسبتا تمیز و آبرومندی بود و در مرکز شهر قرار داشت مهمان پذیرش می کرد ولی نمی دانم به چه دلیل تعطیل شد . درگز که به لحاظ تاریخی دارای قدمت بالایی است و علاوه برجنبه تاریخی که در آن دیده می شود و دیار نادرشاه افشار بوده است ، بیش از ۷ هزار سال قدمت دارد همچنین به لحاظ هم مرز با ترکمنستان از اهمیت بالایی برخوردار است ولی متاسفانه در دهه های اخیر توسعه چندانی پیدا نکرده ، بلحاظ ساختمانی فرسوده به نظر می رسد ، بیشتر قسمتهای شهر بافت قدیمی و حتی روستایی دارد ، اسفالت اغلب کوچه های آن خراب است ، بیشتر جوانان آن مهاجرت می کنند و قس علهذا درگز جاذبه های فروانی دارد و مطمنم اگر 10 روز هم در درگز بمانید به شما خوش میگذرد از جمله پارک ملی تندوره ، این پارک ملی جزء ۲۳ پارک ملی در ایران است که از مکان های گردشگری درگز به شمار می رود و دارای چشم اندازهای طبیعی ویژه و زیبایی است وجود تپه ها و صخره های سنگی در این منطقه محافظت شده و گونه های نادری از حیوانات توجه هر گردشگری را به خود جلب خواهد کرد ، در درون پارک ملی تندوره دره ها و صخره هایی قرار دارند که از بزرگترین این دره ها می توان به دره چهلمیر اشاره کرد این دره در فصل تابستان بسیار سر سبز است و هرساله گردشگران زیادی را به خود جذب می کند لذا توصیه میشود شما هم حتما سری به اینجا بزنید ، برای رفتن به تفرجگاه باید ازطریق جاده درگز قوچان ازشهرخارج بشوید و بعد ازپشت سرگذاشتن میدان شهید صیادی شیرازی که ایشان از فرزندان این مرز و بوم هستند ، قبل ازینکه به پلیس راه برسید با رهنمایی تابلو چهلمیر وارد جاده مخصوص آن شده و بعد از رد شدن از روستاهای سعد آباد و تاج الدین وارد این منطقه تفریحی شوید . از دیگر مکانهای دیدنی محوطه باستانی بندیان است ، این منطقه از دوران ساسانیان بر جای مانده است و به عنوان یک اثر گچ بری شده از آن دروان است که نوعی آتشکده است که در آن مراسم های مختلفی برگزار می شده است و کتیبه های ارزشمندی نیز از این دوران برجای مانده است و مسیر رسیدن به آن از طریق کمربندی این شهر ممکن است . اگر می خواهید سری به بقعه علامه شهرستانی که محل دفن این علامه بزرک مسلط به علوم فقه ، فلسفه ، حدیث و تفسیر و صاحب كتاب الملل والنحلاست سری بزنید ، باید حدود 20 کیلومتر بطرف مشهد در جاده اصلی رانندگی کنید و فاصله يك كيلو متري غرب ابادي حضرت سلطان بروید ، وقتی در جاده اصلی درگز قوجان قرار دارید و حدود 18 کیلومتر از درگز دور شده اید به یک نگاه به سمت چپ جاده این بقعه نظر شما را جلب می کند . دیدن آبگرم امام قنبر این شهر در دامنه کوه های الله اکبر و بعد از اردوگاه تربیتی آموزش و پروش در جاده میانکوه و کبکان می تواند به خاطرات خوش در سفر به درگز بیفزاید . همچنین در حدود سی کیلومتری درگز بخشی به نام لطف آباد وجود دارد. این منطقه دارای گمرک مرزی است و محل ترانزیت کالا از ایران به ترکمنستان است. در حوالی این بخش منطقه‌‌ای وجود دارد به نام شیلگان دره ( قزقان دره ) که اگر در اواسط فصل بهار به این منطقه سفر کنید، از سرسبزی بی نظیر منطقه لذت خواهید برد چون خیلی این منطقه را به هنلد مقایسه می کنند و بر سره این دره آرامگاه امازاده دیباج در روستای شیگان واقع است که دارای فضایی معنوی و امکانات رفاهی و اقامتی است . هرچند رفتن به پلکان نادر که گردنه کوههای الله اکبر قرار دارد کمی سخت بنظر می رسد اما من وظیفه دارم که آن را به شما معرفی کنم چون اثری مهم و با ارزش است ، دارای 900 پله با تراش کاری سنگی که توسط نادرشاه ایجاد شده است .

پدر

پدر سلام

قلبم خالی است . باور کنید مرگتان با تهی شدن وجود من برابر بود. انگار چیزی را گم کرده‌ام و آن چیز شما هستید . بعد از ان آذر لعنتی و سرد بی مروت 93 که دست بی مهر روزگار بین من و مادر خط جدایی کشید و خانه از وجود او تهی گشت  ، تنها دلخشویمان شما بودید ، با وجود شما اندکی ازغمهای نبودن و ندیدن مادر کاسته می شد ؛ بعد از گذشت چهارسال ، هنوز پرکشیدن و نبودن مادر را باور نکرده بودیم  ، هنوز زخمهای ناسور مرگ مادر التیام نیافته بود ، درد و غم بی مادری روز و به روز و بیش از پیش قد می کشید  که شما هم پرکشیدین ، امروز ندیدن و نبودنتان برایم سخت است . دیگر این خانه برای من بی معنی شده است ، چو ن شما نیستید تا باغچه جلو منزل را آب بدید  گلهای آن باغچه کوچک هم از غم نبودنت پژمردند ، وقتی زنگ خانه را به صدا در می آورم شما نیستید تا در را به رویم بگشایید , و من بوسه بر دستهای چروکیده ات بزنم و شما زیر درخت رزدآلو بنشینید و بازی بچه‌ها را تماشا کنید ،آری پدر دیگر این خانه حال و هوای سابق را  ندارد ، دیگر کسی با شنیدن نوای دلنشین قران از گلدسته های مسجد توحید ، راهی مسجد نمی شود ، صدای بازشدن فقل درحیاط درهنگامه اذان مغرب تهران نوید آمدنت را سر نمی دهد ، قران و رحل و تسبیح ات در گوشه ی خانه کِز کرده و انتظارت را می کشد ، وقتی سفره پهن می شود انگار هیچکس سر سفره نیست ، نمی دانم  چرا سفره ای که بدون شما پهن می شود غذاهایش تلخ است ، دمپائیهایتان برای رفتن به مسجد منتظر است ، جایتان در صف اول نماز جماعت مسجد خالی است ، گوشم درحسرت آهنگ صدایتان مانده ، دلم برای دیدن روی ماهتان لک زده ، انگار مانیتور گوشی موبایلم با کلمه "بابا " بیگانه شده ، انگار هیچکس در این دنیا نگران و دلواپس من نیست  ، آنقدر بی کس و بی تکیه گاه شده ام که مثل آدمهای ترسو و بزدل جرات تکیه دادن به دیوار را  هم ندارم .

به من حق بده پدر وقتی خانه خالی است، قلب من هم خالی است تک ‌تک سلول‌های بدنم درد می‌کند . حالا دیگر از چه کسی سراغ بچگی‌هایم را بگیرم؟ مرور خاطرات با شما بودن ، قران گشاده روبرویتان ، اشگهای یواشکی که در سوک مادر می ریختید ،

می بینی پدر بچه پرتوقعت چقدرکم توقع و قانع شده است ، دلم را با نگاه به عکسها و فیلمهایتان خوش کرده ام ، دنبال بوی خوش پدر به سراغ کمد لباسهایتان می روم ، سراغ شما را ازجای خالیتان در خانه می گیرم ، با ساعت ، کلاه ، داروها ، اسپری ، سجاده ، تسبیح  و قرانت خاطرات روزهای خوش با شما بودن را تداعی می کنم .

به گمانم درخت شاه توت وسط حیاط هم عزا دار است و همانند درخت زرد آلو که بعد رفتن مادر حسرت خوردن یک دانه زردآلو را به دلمان گذاشت ، دیگر میوه ندهد ، تاکهای حیاطمان هم در حال خشکیدن است ، فکر نمی کنیم بعد شما حوصله انگور دادن داشته باشند ، حال و روز درختان سیب و به و نهال نورسته انجیر هم بهتر از آنها نیست .

نازنین، شما نیستین که زهرا ، خواهر کوچکمان را می گویم ، بگوید بابا و شما بگین جان بابا  و او هی خودش را برایتان لوس کند ، می دانین از روزی که رفتین ، زاهرا لوس کردن را فراموش کرده ، آخه حق دارد او خودش را برای کی لوس کند ؟ حالا که بابا نیست .

چه مسخره است که می گویند  : یکی می‌آید یکی می‌رود و این قانون بقای زندگیست ، اما تو که رفتی هیچ کس نیامد ، انگار وقتی تو نیستی قانون بقا هم پوچ است.

بابای خوبم !  یکی از دخترا دیشب توی خواب گریه می کرد و شما را صدا می زد . بیدار که شد ، گفتیم خوش به حالش که حداقل شما را در خواب دیده ، منو را لایق ندانستید که به خوابم بیاین ، بابا جان بخدا من هم دل دارم ، دلم می‌خواهد یک لحظه هم که شده توی خواب پیش ما باشین و من کنارتان بنشینم . انوقت خوابیدن چه کیفی دارد ، چقدر دوست داشتنی می شود همه اش دل آدم میخواهد که بخوابد .

پدر م ! امروز آمدم سرمزارتان .بهتره بگوئیم سرمزار شما و مادر، تا با شما خلوت کنم ، ولی اشک‌هایم را نیاورده‌ام که مبادا ناراحت بشین . فقط حرف‌هایم را آورده‌ام و درد دل‌هایم را . آمده‌ام سلام کنم و شما  با من حرف بزنید و  من ساکت و آرام به حرفهایتان گوش کنم  .

راستی پدر از مادر چه خبر ؟ حالش خوبه ؟ ، چه سوال مسخره ای البته وقتی شما پیششان هستید حالشان خوبه ، راستی از شما دلخور نیست که ما را تنها گذاشتید و رفتید ، از مرتضی هیچی نمی پرسه، نپرسید که بچه ها چکارمی کنند شما نگفتید وقتی تو رفتی بال و پرشان شکست ، نگفتید اشگ جشمانشان خشک نمی شد، نگفتید لباسهای سیاه رو به زور از تنشان بیرون کردن ، اصلا نگفتید بعد رفنت حال و روزشان اصلا خوب نیست . نگفتید که بعد تو حیاط رو فرش می کردیم ، زیر درخت زردآلو و شاه توت دورهم می نشستیم و با سوار بر بال خاطرات به دنیای با تو بودن سفر می کردیم ، نگفتین حالا که من و تو نیستیم لابد هر کدامشان در این شهر الن دشت و بی در و پیکر توی لاک خودشان فرو رفته اند ، انگار دلیل و بهانه ای برای دور هم جمع شدن در آن حیاط سرتاسر خاطره ندارند .

نگفتید که چند شب آینده یلدا است و در این شب ظلمانی و طولانی من و تو مهمانان بی درد و سراین شب هستیم ، نگفتید که در این ظلمانی شب آنها مجبورند فقط با خاطرات ما دلخوش باشند ، به مادر نگفتید که آنها در کنار اجاق خاطراتشان نشسته و سردی فاصله من و تو لرزه بر اندامشان انداخته است ، نگفتید که دانه های انار سفره شان محبت ندارد و از سرخی عشق و عاطفه های مادرانه و پدرانه خبری نیست ، نگفتید که اصلا ذوق و شوق یلدایی ندارند . 

پدرم قراره امسال ، شب یلدا بچه ها  همه خانه ما جمع شوند می گویند من بزرگ خاندانم ، کاش این بزرگی هیچوقت نصیبم نمی شد ، من از این بزرگی بیذارم  ،

پدر چرا جواب سئوالهایم را نمی دهید ، آها فهمیدم مادر خوابه ؟ می خواهین آرامشش را بهم نزنید ، می خواهید از خواب بیدار نشه ؟ اشکالی نداره اما

دست‌هایم را نگاه کن پدر ، چشم‌هایم را ببین که در غصه دوری تو تکیده شده‌ و من از این ناراحت نیستم . حاضرم از این تکیده‌تر و لاغرتر بشوم  اما خدا شما را به من برگرداند .

الکی خوش بودن هم دنیائی دارد ، بگذار الکی دلم را خوش کنم ، خودم را گول بزنم که یک روز میهمانی خدا تمام میشود و هر دوی شما برمی گردید .

پدرم از روزی که رفتین کوچه و پس این کوچه شهر پر از تنهایی است. احساس می‌کنیم غریب و بی‌کس هستم. امشب در خواب هم که شده از کوچه دلتنگیِ ام بگذر تا صدای قدم‌هایت را شماره کنم. تا دنبال قدم‌هایت بدوم، خاک پایت را سرمه چشمم کنم  و پای شما را ببوسم. تا  شما دست پر مهرتان را بر سرم بکشید و دلداریم بدهید . والسلام

درس مدیریتی

مورچه کوچکی بود که هر روز صبح زود سرکار حاضر می شد و بلافاصله کار خود را شروع می کرد.

مورچه خیلی کار می کرد و تولید زیادی داشت و از کارش راضی بود.

سلطان جنگل (شیر) از فعالیت مورچه که بدون رئیس کار می کرد، متعجب بود.

شیر فکر می کرد اگر مورچه می تواند بدون نظارت این همه تولید داشته باشد، به طور مسلم اگر رئیسی داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت.

بنابراین شیر یک سوسک را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارشات خوب مشهور بود، به عنوان رئیس مورچه استخدام کرد.

سوسک در اولین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد.

سوسک همچنین به همکاری نیاز داشت که گزارشات او را بنویسد و تایپ کند. سوسک بدین منظور و همچنین برای بایگانی و پاسخگویی به تلفن ها یک عنکبوت استخدام کرد.

شیر از گزارش های سوسک راضی بود  و از او خواست که از نمودار برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که توسط مورچه صورت می گیرد، استفاده کندتا شیر بتواند این نمودار ها را در گزارش به مجمع مدیران جنگل به کار برد.

سوسک برای انجام امور یک کامپیوتر و پرینتر لیزری خریداری کرد.  سوسک برای اداره واحد تکنولوژی اطلاعات یک زنبور نیز استخدام کرد.

مورچه که زمانی بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس آرامش می کرد، کاغذ بازی های اداری و جلسات متعددی که وقت او را می گرفت دوست نداشت.

شیر به این نتیجه رسید که فردی را به عنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه در آن کار می کرد، بکار گمارد.

این پست به ملخ داده شد. اولین کار ملخ خریداری یک فرش و صندلی برای کارش بود.

ملخ همچنین به کامپیوتر و کارمند نیاز داشت که آنها را از اداره قبلی خودش آورد تا به او در تهیه و کنترل بودجه و بهینه سازی برنامه ها کمک کند

محیطی که مورچه در آن کار می کرد، حال به مکانی فاقد شور و نشاط تبدیل شده بود. دیگر هیچ کس نمی خندید و همه غمگین و نگران بودند.

با مطالعه گزارش های رسیده شیر متوجه شد که تولیدات مورچه کمتر از قبل شده است.

بنابراین شیر یک جغد با پرستیژ را به عنوان مشاور عالی استخدام کرد و به او ماموریت داد تا امور را بررسی کرده، مشکلات را مشخص و راه حل ارائه نماید.

جغد سه ماه وقت صرف کرد و گزارشی در چند جلد تهیه نمود و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است.

و باید تعدیل نیرو صورت گیرد. و بنابراین شیر دستور داد که مورچه را اخراج نمایند زیرا مورچه دیگر انگیزه ای برای کار نداشت

نصیحتی کوتاه و پدرانه

ادامه نوشته

غزلی از سعدی

ادامه نوشته

روز تجلیل ( دلنوشته ای برای معلمان بازنشسته )  

ادامه نوشته

مراسم سیزه بدر در تقی آباد تربت جام

ادامه نوشته

لغات عامیانه روستای تقی آباد تربت جام

ادامه نوشته

ضرب المثلهای تقی آباد

ادامه نوشته

زود اظهارنظر و قضاوت نکنیم

ادامه نوشته

توصیه های ناب برای خانمها در امر زناشوئی

ادامه نوشته

تودیع نامه

ادامه نوشته

متن سخنرانی در جلسه بازنشستگی ام

ادامه نوشته

زادگاهم ( شعری در وصف زادگاهم تقی آباد )

ادامه نوشته

فرزند دلبندم ( شعری تقدیم به اولین فرزندم )

ادامه نوشته

روز تجليل ( متن ادبی تقدیم به سپیدمویان عرصه فرهنگ و ادب کشو )

ادامه نوشته

4 «ميم» تضمين کننده يک ازدواج موفق

ادامه نوشته

قضاوت و واقعیت زندگی

ادامه نوشته