فرزند دلبندم ( شعری تقدیم به اولین فرزندم )
تـو ای فـرزند دلبنـدم پیامی از پـدر بشنـو
که اینک میشود ارسال،بگیراین نامه را از نو
"سمیّه" نورچشمانم ،توباشی قلب و ایمانم
ز دوری تو نالانم ، عـزیز با گوش سر بشنو
ز "باخرز" می رسد پیغام، بسوی پاره جانم
هـزاران حرف اسلامی ضمیمه با اثـر بشنو
ز راه دور مـی آیـد خـلوص حب از فـرزنـد
نصیحتها به تو دارم ، نصحیت از پـدر بشنو
به تنهـائی نویسم مـن کتابتـهای بسیـاری
بـود از حق هـمه بینش ، عزیـز باهنر بشنو
" سمیّه " نام پر معنا، زنی معروف در دنـیا
شهـــید راه حق اعلا، زمن تو از سفر بشنو
تو هستی یک گل خوشبو میان خانه ی بابا
خـدا ارزن نمود بر مـن ، تشکر از پدر بشنو
بـرای طول عمرت از عزیزم گشته ام داعی
که تـا دنیا بود باشـی ، عزیزبحر و بر بشنو
یـگانه دختـرم هستی که بـابـا را نمی بینی
اگر بینی به یک ساعت ، رود اندر سفر بشنو
شب و روز جمله اوقاتت همگی در نظر دارم
تنـفر دارم از انـدوه که دارم دخت ببر بشنـو
فراموشت نخواهم کرد بهرحالی که من باشم
محبـّتهای بـابـا را تـو ای جـان پـدر بشـنو
به پـای روضه آقـا تـو یـادی از پـدر کردی
بخوابم میرسدهردم تو ای گل غنچه تربشنو
به نزد جد خود دائـم که بابابی بزرگی هست
مشو دلتنگ بـرای مـن تمامی از قـدر بشـنو
امیـدوارم بـگیری بعد مـن تـو راه زهــرا را
که زهرا دخت پیــغمبر نصیحت از پدر بشنو
که " قــربــانــی " به فرزند کـرد تقـدیم
به مـادر درمیان بگذار سخن را از پـدر بشـنو
بهار 61 – باخرز