بسم ا... الرحمن الرحیم

قل رب ادخلنی مدخل صدق و اجرجنی مخرج صدق واجعل لی من لدنک سلطانا" نصیرا

با سلام و درود به ارواح پاک شهیدان و روح بلند امام شهیدان و با آرزوی سلامتی برای مقام معظم رهبری و با سلام و درود و ادای احترام به همه ی شما عزیزان ،‌ چه آنانی که در پریانی این مراسم زحمت کشیدید و چه آنانی که به رغم گرفتاری ها،قدم رنجه فرمودید .از همه ممنون و سپاسگزارم،دست مریزاد و اجرکم عندا... ، برگزاری این جلسه دور از انتظار بود ، به هر حال ممنونم.

چه زود گذشت؟

دوران کودکی،دویدن های بچگانه توی کوچه های خاکی و کج و معوج روستا

دوران دبستان با دور یقه ای سفید و مشکی،روی نیمکت های چوبی مدرسه،دارا و سارا،بابا آب داد – آن مرد آمد – تصمیم کبری،کیف های پارجه ای دست دوز مادر ها.سکوت طولانی شب های بلند زمستان، سپیده سحر،بوی نان داغ،دود تنور،رایحه دل انگیز باران وخاک،رنگین کمان زیبا در گوشه آسمان روستا .

دوران های تحصیلی ابتدایی ، دبیرستان ، دوران دانشجویی ، روزهای پرالتهاب انقلاب ، دوران جویای کار و دوران خدمت.

همه این دوره ها که اسمشان زندگی است باهمه تلخی وشیرینی هایش همچون رودی روان گذشت

روزگاری که گذشت سرمایه جوانی من بود با همه عطر خوش شادی ها و غبارغم ها که هر از گاه از گوشه و کنار در سراشیبی و سینه کش روزگا بر من می وزید.

انگار همین دیروز بود که در آموزش و پرورش شهرم ؛ تربت جام کسوت معلمی پوشیدم و برای شروع کارم راهی روستای کوهپایه ای و زیبا بزد شدم،هر چند بیش از یک سال از عمرم را در آن روستا سپری نکردم ولی زندگی با مردمان خونگرم و سخت کوش آن برایم یک دنیا خاطره است ، خاطراتی شیرین و بیاد ماندنی تا آنجا که خودم را متعلق به آنان می دانم.

روزگار مثل ابر می گذشت،از تجربه مدارس نصر آباد،مدیریت هنرستان کشاورزی،معاونت آموزش و پرورش تربت جام جز خاطره، چیز دیگری باقی نمی ماند تا اینکه شوق دیدار آستان منور مقدس رضوی و شعف همجواری حضرت عشق مرا به پابوسی هشتمین اختر تابناک آسمان ولایت کشاند و سالی از دوران خدمتم بعنوان دبیر در ناحیه یک مشهد سپری شد و آنگاه هشت بهار از سال های پر تحرک عمرم را در مدیریت روابط عمومی آموزش و پروش خراسان بزرگ بسر بردم . چه دوستانی که توفیق دیدارشان دست داد و چه یارانی که در این طی طریق دلبستگی شان چشمه سار امید برایم بود.

 دست تقدیر مجدد مرا روانه تربت جام کرد تا آموزش و پرورش شهرم را مدیریت کنم ، هر چند سخت ترین ودشوارترین سال های خدمتم،همین سال ها بود اما خوش حالم که گام های خوبی در جهت ارتقاء دانش برداشته شد.

 و باز جاده سرنوشت ، لبخند دیگری زد تا با پیمودن قله های بلند و سر به فلک کشیده تیوان و ا... اکبر، ریاست آموزش و پرورش شهرستان درگز رابیازمایم ، صفا ومهرآشنای مردم خونگرم ودوست داشتنی آن دیار را درجان و دل جای دهم که  تا زنده ام باقی خواهند ماند.

بد نیست خاطره ای را که از این دیار کهن همواره در ذهنم روشن مانده است برایتان بازگویم ، روزی خبر رسید که یکی از همکارانم روانه زندان شده است ، ماه رمضان بود ، در لحظه خبر احساس کردم دنیا روی سرم خراب شد.معلم،زندان،ماه رمضان،لذا چنان شد که با نرمی و درشتی که از دیر باز خصلت نشست و برخاست من بود کوبه به هر دری کوبیدم و دویدم تا شامگاه آن روز به توفیق خداوند موفق شدم که همکارم را پای سفره افطار خانه اش بنشانم،هنوز طعم شیرین لبخند فرزندان او را به خاطر دارم.

 در سال 79 به خاطر جو مسموم سیاسی این شهر ، رفتن را بر ماندن ترجیح دادم و مجددا" راهی مشهد شدم،پست های مختلفی پیشنهاد شد،تصمیم گرفتن بسیار مشکل شده بود تا مسولیت مشارکت های مردمی در اداره کل نوسازی مدارس را پذیرفتم و به خیل سازندگان مدرسه پیوستم وسپس در تیر ماه سال 82 با حسن نیت مدیر کل محترم ، معاون اداری،مالی شدم.

از ابتدای ورودم به این اداره کل با آستین های از همت بالا زده و جبین گشاده تک تک همکارانم روبرو شدم و بخشی از سالیان خدمت و بهره ای ازعمر را درسایه سار جاوید لطف خداوند به همت وصمیمیت شما همکاران عزیزم سپری کردم و حال بشکرانه تا نفس باقیست نام و یاد دوستی و مهربانیتان را زمزمه می کنم.

اغراق نمی کنم ، لحظه لحظه خدمت در این اداره کل برایم سندی صمیمی و سرشار از خاطره و تلاش و کار است.

 واکنون و به یاری خداوند متعال پس از سی و اندی سال تلاش و خدمت بازنشسته می شوم،کوله بارم از دوستی شما سنگین و پر است و برای دوستی های کوتاه تر از عمر ، حادثه ایست ماندنی ...

خدا را شاکرم که مرا در مسیر تعلیم و تربیت قرار داد و کسوت معلمی بر من پوشاند و نیز امید غفران و مدد دارم از حضرت دوست ، بخاطر قصور و تقصیری که احیانا" بر دست و زبان و قلم و قدمم رفته است.

وظیفه خود می دانم به میمنت روز های بزرگ دفاع مقدس یاد و نام دوستان دانش آموز و همکاران شهیدم،آن دلیر مردانی که دیروز در مزرعه ایمان و ایثار از صبحگاههای پر خلوص مدرسه تا خاک ریز های پر همت وغیرت تکثیر شدند و چون تندر های نستوه برخشم زبون یورش بردند و جانانه جان به جان آفرین تسلیم کردند،را گرامی بدارم.

از خانواده ام صمیمانه عذر می خواهم چون گاه و بی گاه که از دریچه خاطره های دور و نزدیک،نیم نگاهی به روزهای رفته می اندازم جز قصور و کوتاهی نسبت به آنان چیز دیگری نمی بینم.

از کلیه همکاران عزیزم در آموزش و پرورش،مدیر کل محترم،معاونان و مشاوران گرامی،روسا و مدیران محترم ادارات،از همه معلمان،این زحمت کشان بی منت،مخصوصا" پیران صادق نفس که عمر گرامی را در تحصیل احسن و خدمت به اعتلای فرهنگ و علم ایران زمین صرف نمودند صمیمانه متشکرم.

 از برادر گرامی و بزرگوارم جناب آقای مهندس هاشمی نسب که همواره در سالیان دور و نزدیک خدمت همراهی،همدلی و حسن اعتماد ایشان عطیه الهی برایم بود صمیمانه سپاسگزارم،ان شاء ا... که توانسته باشم در این سالیان معاونت،موجب رضایت خاطرشان را فراهم و به حسن نیتشان جوابی درخور داده باشم.

 از شما یاران همدلم در اداره کل نوسازی مدارس خراسان رضوی که به هر دلیل و به هر تقدیر در پیچ و خم ایام و در ریز و درشت امور موجب ملال خاطرتان گشته ام امید عفو و بخشش دارم.

خدای را سپاسگزارم که توفیق رفیقم گشت تا در مسیر پر طراوت خدمت و تلاش،با انسان هایی از جنس آب و آیینه و ایمان،خیرین مدرسه ساز همراه و همسفر گردم که این بزرگترین افتخار و بالا ترین مدال زندگی من است و پای بوس آنانم تا ابد،به خاطر نشاندن گل لبخند بر لبان شاگردان مستعد و پر امید.

در همین راستا از ریاست محترم مجمع خیران مدرسه ساز استان جناب حاج آقای رافتی و دیگر اعضای هیات مدیره از صمیم قلب تشکر می نمایم و برای مرحوم دکتر فرخ سرخیل مدرسه سازان کشور و مرحوم حاج حبیب ا... قفلی یار و همپای ایشان علو درجات آرزومندم.

ازپیمانکاران محترم که همپای کارکنان خدوم ودلسوز نوسازی مدارس درجهت بهبود کالبد آموزش و پرورش درتلاشند متشکر و سپاسگزارم .

حسن انتخاب جناب قاری را توسط مدیرکل محترم به فال نیک گرفته واین انتصاب میمون و شایسته رابه جناب آقای مهندس هاشمی نسب تبریک عرض میکنم و برای ایشان آرزوی توفیق دارم

از همه حاضرین در مجلس که موفق به ذکر نام مبارک آنان نشدم عذر می خواهم.

خدای راسپاس بی حد می گزارم که دردل آیینه وارم هیچگونه غبار کدورتی ازهیچ کس درهیچ زمان ومکانی ننهاده و از همه راضی و خشنودم

امروز روز خداحافظی است،امروز که برف سفید گذرعمر سفید پوشم کرده است از شما خوبان خداجو ، وداع می کنم و مشتاقانه انتظار دارم که همنفسان نو دم و جوانمردان شیفته ی خدمت ، در این روز های آغازین مهر که از وادی تلاش و دویدن های عاشقانه درعرصه تعلیم و تربیت و مدرسه سازی به دور می افتم با دعای خیر بدرقه ام نمایند و از این پیر جوانی نهاده و سوی چشم از دست داده،در روز های خدمت خویش یادی آرند در زمزمه دعاهای بعد از هر نماز که سخت محتاج این نیازم.

هر که ما را یاد کرد اندر گذشت روزگار   بار الها خاطرش را تا نهایت شاد دار       والسلام – باقی بقای شما و ایام به کام